چطور دلت اومد بری...

ساخت وبلاگ
در نوشتن با قلم و رقص قلم بر صفحه ی سفید کاغذ چیزی هست

که در دکمه های کیبورد وتایپ حروف نیست

مدتی است دکمه ها امانم را بریده اند

دلم هوای خط خطی کردن دارد . . .

چطور دلت اومد بری......
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:29

تلخ می نوشم

چه چای باشد

چه قهوه

چه هر کوفت دیگری

وقتی تو نیستی

همه چیز، تلخش می چسبد

حتی زندگی...

 

پنج روز مونده به تولدت...

اونوقت من تهرانم...

بدجور بغضم گرفته خانومم.......

چطور دلت اومد بری......
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:29

دلم “قُرص” است

وقتی ..

مُسَکِنم تویـــــــی !

چطور دلت اومد بری......
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:29

از دلتنگی چیزی شنیده ای ؟؟ . .  .

مثل این است که دستت را با کاغذ بریده باشی . . .

زخمی نمی زند . . .

خونی نمی ریزد . . .

ولی . . .

می سوزاند . . .

عجیب می سوزاند . . .

+ خیلی دوستتـــــــــــ داااااااااااااااارم محــ♥ـنم

چطور دلت اومد بری......
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 131 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 3:16

راه دل را سدّ نکن هرگز نپرس از ماجراحرفها دارد دلم می جویمت از ابتدا سوگوارم بی تو در اعماق دل در لحظه هاشعرها دارم برایت می سُرایم من تو را دیدنت را «بار آخر» عهد کردم با خودمتاب دل کمتر شد و عهدم شکستم در خفا کاش بودی در کنارم همزبانم می شدیساز ناک چطور دلت اومد بری......ادامه مطلب
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 119 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 3:16

به تماشاي نگاهت سوگند دل من در پسِ هر قطره ي تو بارانيست دل من در تپش نبض وجودت جاريست **** به همين حسِ حضورت سوگند كه تو از بودنِ من زنده تري تو درونِ حسِ بارش، حسِ تابيدنِ خورشيد حسِ دلدادگيِ قطره به اعماقِ زمين خواهي ماند ***** به خداوندي ايزد سوگ چطور دلت اومد بری......ادامه مطلب
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 3:16

بدترین درد ممکن اینست
تو همین نزديکي ها باشی
و من احساس کنم
چقدر از من دوری...
.
.
.
باورم نشد بعد از ماه‌ها اینقدر نزدیک بودی به من...
نفسام بند اومدن...
قلبم تند تند میزد...
کلام و‌ حرفام همه‌ش یادم رفت...
و نهایتش بغضی که حبسش کردم...
بعدشم بعد از ماه‌ها صداتو‌ شنیدم...
سلام...
سلام دنیای من...
آآآآآآه...

چطور دلت اومد بری......
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 108 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 3:16

امروزمیلاد تو تنها نیستمیلاد من استروز کامل شدن من با تومنِ از نیمه ی خود کمترِ ناچیز از تو روز میلاد تو روزی است که عشقبه حقیقت پیوستو تو عشقیخود عشق♥ روز میلاد تو بودماه، خورشید و هر چیز که از نور به خود می بالیدغرق در شرم خوش آمد می گفتبه تو که مع چطور دلت اومد بری......ادامه مطلب
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 3:16

چقدر دلم گرفته ای خدا...

دیگه نای حرف زدن هم ندارم...

نای نوشتن هم ندارم...

حرفام و نوشته هام شده اشکام...

ناخوشم...

کل زندگیم از امروز تموم میشه...

خنده ها و لبخندای واقعیم تموم شد از این پیش میشه لبخند و خنده اجباری...

چطور دلت اومد بری......
ما را در سایت چطور دلت اومد بری... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hlm373 بازدید : 131 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 3:16